شعر صدای زمانه است/نمی ‌توان جوان امروز را در چارچوب شعر کلاسیک نگه داشت

یک استاد دانشگاه معتقد است؛

شعر صدای زمانه است نمی ‌توان جوان امروز را در چارچوب شعر کلاسیک نگه داشت
شعر صدای زمانه است نمی ‌توان جوان امروز را در چارچوب شعر کلاسیک نگه داشت

یک استاد دانشگاه معتقد است، نمی ‌توان جوان امروز را در چارچوب شعر کلاسیک نگه داشت.

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ونوس بهنود_به تعبیر شاعر و پژوهشگر ادبیات فارسی به فراخور تغییر در واژگان، فرم و محتوای شعر تغییر یافته  و پیچیدگی زندگی به آن سرایت کرده است.

مهدی میرزارسول زاده در گفتگو با خبرنگار آنا در خصوص تغییراتی که شعر فارسی تجربه کرده است، تصریح کرد: به تعبير استاد شفيعي کدکني شعر صداي زمانه است. محتوي جامعة امروزي با محتوي جامعه 800 سال پيش يکسان نيست و تغييري فراوان يافته است. تغيير محتوي به تغيير در واژگان ميانجامد و اين بديهي است که فرم هم تغيير ميکند.

وی معتقد است با اينکه قالبهايي مثل غزل و مثنوي هنوز پويا هستند، ولي غزل معاصر با غزل کلاسيک فارسي، نظير آنچه در سعدي و حافظ و … سراغ داريم، فاصله گرفته است. بسياري از مضامين کلاسيک شعر فارسي کارکرد خود را از دست دادهاند.

این استاد دانشگاه با ذکر این مثال که امروز کسي دلش با دانة فلفل (خال گوشة لب معشوقه) نميسوزد، تاکید کرد: بشر امروزي به موجود پيچيدهاي تبديل شده و فراخور آن روابط اجتماعي و عاطفي نيز پيچيده شده است. اين پيچيدگي به هنر و ادبيات نيز سرايت کرده است. انسان امروزي براي «نشستن بر لب جوي و گذر عمر ديدن» فرصتي ندارد.

زمانه آدمهای ساده سپری شده است

پژوهشگر شعر و ادب فارسی با اشاره به تغییر سلیقه مخاطب در تمامی ‌محتواهای هنری افزود: به فيلمهاي سينمايي و انيميشنها نگاه کنيد. امروز کسي علاقهاي به ديدن سريالهاي پرطرفدار چند دهه قبل نشان ميدهد؟ ما کودکان دهة 50 با اين سريالها و فيلمبزرگ شدهايم. انيميشنهاي (منظورم سريالها و فيلمهاي کارتوني است)قديمي يادتان است؟ از زنبور عسل تا … همه يتيم بودند و به دنبال مادرشان ميگشتند.

میرزارسول زاده افزود: کودک امروزي عاشق خنگبازيهاي پاتريک و ديالوگهاي هوشمندانة باب اسفنجي  است. الان کسي پاي سريال نوستالژيک «آئينه» مينشيند؟ کسي «آرايشگاه زيبا ميبيند»؟ انسانهاي ساده با روابط ساده دیگر جايي در جامعه ندارند.

وی با تاکید به اینکه هنرمند و شاعر بايد واقعبين باشد و تغییرات زمانه را بپذیرد،  تصریح کرد: امروز دیگر در آشپزخانة کوچک آپارتمان جايي براي ديگ مسي مادربزرگ وجود ندارد. اگر کسي سراغ آن ديگ را بگيرد، سراغ بوي دامن مادربزرگ را گرفته، وگرنه نيازي به آن ندارد.

این شاعر تاکید دارد که اگر نسلهای پیشین بيش از صدبار سريال «روزي، روزگاري» را ديدهاند، دنبال کودکي و نوجواني خويش گشتهاند و در شعر و ادبيات هم چنين است. برخي هنوز ارتباط مستحکم خود را با ادبيات کلاسيک حفظ کردهاند، اما نبايد انتظار داشته باشيم که جوانان نيز چنين ارتباطي را داشته باشند. جوان به دنبال صداي زمانة خويش است. چه اين صدا خوش باشد، چه خشدار و آزاردهنده.

ادبیات کلاسیک آن سیب جامانده بر درخت است

استاد دانشگاه معتقد است جوان امروزي با دنيا در ارتباط مستقيم است. با آخرين پيشرفتهاي علمي آشناست و بهرهمند است. سرعت زندگي بالا رفته است. جواني که با سرعت صدها کيلومتر در حال حرکت است، قادر به چيدن سيب از درخت نيست. ادبيات کلاسيک آن سيب جا مانده بر درخت است. هرچند شيرين و آبدار ولي دور از دسترس.

وی در پاسخ به این سوال که چرا در زمانه ما شعرایی مانند حافظ و سعدی تکرار نمی‌شوند، ادامه داد: ما نميدانيم الان سعدي و حافظ  داريم يا نه. اين را تاريخ قضاوت خواهد کرد. حافظ و سعدي صداي زمانة خويش بودند. اگر معاصر بودند قطعاً آنچه را که نوشتهاند و شاهکار هم است، تکرار نميکردند.

میرزارسول زاده با اذعان به اینکه فردوسي معاصر هرگز شاهنامه نميسرود، متذکر شد: تکرار محکوم به شکست است. سينما يک چارليچاپلين دارد و راه رفتن به شيوة او بيشتر تمسخر و ابتذال است، تا هنر.

وی تاکید دارد که در ايران سالانه پژوهشهاي فراوان ادبي انجام ميشود و نه تنها نام‌آوران بلکه شعراي مغفول و ناشناس نيز مورد پژوهش قرار ميگيرند و اين به معني استقبال عمومي نيست، اضافه کرد: شعر نو که تقريباً با نيما آغاز شد، با اخوان و شاملو به سپيد رسيد و سرنوشت سياهي داشت. انبوه شبه اديبان که ذوقي نيمه داشتند، به خيال اينکه سرودن شعر سپيد آسانتر از شعر کلاسيک است و قافيه، رديف و وزن عروضي ندارد، به سرايش آن روي آوردند حال آنکه سرودن شعر سپيد با دستان خالي به ميدان نبرد رفتن است، ديگر شمشير و سپر و زره نداريد.

به گفته این شاعر اگر زمانی قافيه، رديف و وزن عروضي ادوات جنگي شاعر بودند، امروز بحث ما قالب شعري نيست. دعوا بر سر غزل و سپيد نيست. شعر صداي زمانه ندارد. يا اگر دارد، به مذاق خوش نميآيد. چرا؟ چون صداي زمانه چندان گوشنواز نيز که به بازشنيدنش بيارزد. همين را در موسيقي، تئاتر، سينما و ساير هنرها ميبينيم.

این پژوهشگر تصریح کرد: به عنوان مثال انتقاد من چيزي از ارزشهاي استاد کمالالملک نميکاهد ولي کار کمالالملک را دوربين گوشي تلفن همراه صد برابر بهتر و دقيقتر انجام ميدهد. هنر بايد چيزي را نشان دهد که چشم در حالت عادي قادر به ديدن آن نيست. اگر کسي هنوز موسيقي کلاسيک گوش ميدهد دلش براي روزگاران تنگ شده و دنبال چيزي ديگر است.

استاد دانشگاه معتقد است شعر در حوزة نشر نیز سرنوشت خوبي ندارد. رسانه جايي ديگر رشد کرده و هزينة کاغذ بلاي جان شعر و شاعر است. الان فضاي مجازي افسار مديا را در دست گرفته است و به تاخت ميرود. هر کس که ميخواهد جا نماند، بايد در اين قطار سر به فلک يک صندلي داشته باشد. وگرنه جا ميماند و جاماندني به غایت سخت.