سایت رسانه نگاران در یادداشتی به قلم مهدی بذرافکن نوشت:هر وقت گذرم به این منطقه می گرفت پاتوقم-لااقل برای نیم ساعت- همین جا بود.
جلد و تیترروزنامه ها و مجله ها را با دقت می خواندم و هر کدام مورد پسند واقع می شد می خریدم.
کلا داستان کیوسک های مطبوعاتی خصوصا برای دوستداران رسانه عالمی دگر دارد،ندارد؟
ایستادن و زُل زدن به تیتر روزنامه ها، هفته نامه ها و مجله ها لذتی غیرقابل وصف داشت.
دیشب که در مسیرم به آن منطقه شهر و آن کیوسک خاطره انگیز رسیدم دلم گرفت. غصه خوردم.
قصه سالیان شیرین مطبوعات در دهنم مرور شد. سال های شلوغی و رونق کیوسک ها، سال های اوج مطبوعات، سال های شمارگان بالای همشهری و ایران و چاپ ۵۰۰ هزار نسخه ای جامعه و صبح امروز و نشاط.
سال های رونق ابرار و پنج شنبه های ۱۶ صفحه ای روزنامه خبر ورزشی با مطالب آتشین مرحوم احمدپور و البته هفته نامه تماشاگران و روزنامه جهان فوتبال.
از هفته نامه های حوادثی و ورزشی هم نگویم که کم نبودند؛ فضیلت جوانان،توانا،پهلوان،ماهان،عصر ورزش،افتخارات ملی و…
یا مجله های رنگی با کاغذ روغنی دنیای ورزش و خواندنی ها و هفته نامه ایران جوان و…
می دانم خیلی از رسانه های خوب از قلم افتاده، مگر کم رسانه خوب منتشر می شد؟چه قبل از دوران اصلاحات و چه بعدش.
دیشب روبروی آن کیوسک خاطره انگیز دیگر نشانه ای از روزنامه و هفته نامه نبود.
هفته قبل و قبل و قبل تَرش هم همین بود. دیشب اما آن کیوسک مطبوعاتیِ خاطره انگیز، برای فروش، فقط یک گونی روزنامه کیلوییِ تاریخ -نه خیلی مصرف گذشته-داشت.
انگار که روزنامه های نو هم داخل گونی بود. روزنامه هایی که به دلیل نداشتن مشتری اصلا روی پیشخوان قرار نمی گیرند و مستقیم به گونی هدایت می شوند.
چقدر تلخ… تلاش روزنامه نگاران برای آماده کردن یک روزنامه؛ از ذوق و هنر گرافیست و صفحه آراها تا شور خبرنگاران برای تهیه اخبار و همه استرس های سردبیر و مدیرمسوول، زحمات بروبچه های چاپخانه، همه مستقیم به گونی فروش کیلویی روزنامه هدایت می شوند…
۲۳