غرب، از لیبرالیسم تا فاشیسم

جنگ افروزی اسرائیل و پاسخ مقاومت

اما امروز شواهد نظری و رفتاری لیبرالیسم نشان می دهد که این تفکر به سرعت در مسیر فاشیسم تغییر جهت داده است. برخی از شواهد این تغییر به شرح زیر است.

1.فاشیسم به عنوان یک نظریه سیاسی  افراطی شناخته می شود که در سال های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ توسط موسولینیرهبر ایتالیا مطرح شد و یکی از اهداف آن نادیده گرفتن حقوق بشر و آزادی های دموکراتیک بود.در این روندپیروان فاشیسم سیاست های خود را معمولاً در لفافه ای از تئوری ها و تبلیغات مبتنی بر تعصّب ملّیبرای نقض حقوق انسانها می پوشاندند و با حس برتری طلبانهنوعی از حکومت دیکتاتوری براساس نژادپرستی و رفتارهای افراطی علیه اقوام و نژادهای باصطلاح دون پایه ایجاد کردند.امروز هم لیبرالیسم به برتری نژادها اصالت بخشیده و بروز اعتراضات علیه نژادپرستی در آمریکا که با مرگ جرج فلوید به اوج رسیدنمایش حرکت لیبرالیسم به سوی فاشیسم است و رنگین پوستان و سفید دوستان ترقی خواه به دنبال ایجاد ساختار عادلانه در آمریکا هستند.

2. یکی دیگر از اصول اساسی فاشیسم عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح و ضرورت جنگ افروزی برای حفظ یا تامین منافع بود.سیاست خارجی موسولینی با هدف توسعه حوزه نفوذجنگ را ضروری  می دانست و بر این اساس موسولینی در سال ۱۹۲۳ جنگ موسوم به «آرام سازی لیبی» را آغاز کرد.در سال ۱۹۳۶ در جنگ با اتیوپیمستعمره «آفریقای شرقی ایتالیا» را تشکیل داد.در سال ۱۹۳۹ نیروهای ایتالیایی آلبانی را اشغال کردند و بین سال های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ موسولینی دستور به مداخله نظامی ایتالیا در جنگ داخلی اسپانیا داد. ایتالیا در دومین جنگ جهانی با حضور در  جمع نیروهای محور با آلمان و ژاپن متحد و آغازگر جنگ جهانی دوم شد. ایتالیایی ها به مصر هم یورش بردند و فلسطین و سومالیِ  را بمباران نمودند.امروز نیز پیروان لیبرالیسم با تحریک حمایت از صدام برای حمله به ایرانتهاجم به افغانستانعراقلیبیسومالی و حمایت از جنگ افروزی و نسل کشی اسرائیل علیه مردم فلسطین و جبهه مقاومت در مقابل برقراری صلح قد علم کرده اند. زمانی که صدور قطعنامه های پیشنهادی شورای امنیت سازمان ملل علیه اسرائیل از سوی آمریکا وتو می شود و چند کشور غربی نسبت به آرای صد و بیست کشور در مجمع عمومی سازمان ملل برای برقراری آتش بس در فلسطین اشغالیبی تفاوت هستندحرکت لیبرالیسم در مسیر فاشیسم عریان تر دیده می شود.

3. یکی از اصول اساسی فاشیسم که موسولینی  در سال ۱۹۳۲ میلادی ابراز و در دانشنامه ایتالیا ثبت شدکنترل رسانه های گروهی و مقابله با آزادی گردش اطلاعات بود. امروز نیز نهادهای غربی معتقد به لیبرال دموکراسی در آمریکا و اروپا با مسدود کردن حساب های توییتریاینستاگرامفیس بوک و ممانعت از فعالیت خبرگزاری ها و مراکز اطلاع رسانیِ مخالفین خوداهداف موسولینی را دنبال می کنند. مسدود کردن وبگاه و حساب های شبکه ی پرس تی ویحذف این شبکه از ماهواره های بزرگ مثل «یوتل ست»کشتار خبرنگاران در اراضی اشغالیاخراج شبکه الجزیره از اسرائیلحمله نظامی به ساختمان شبکه المیادین و مقابله با خبرنگاران المنار و صدها نمونه مشابهنماد کنترل رسانه ها توسط لیبرال ها و حرکت غرب در مسیر فاشیسم است.

4.فاشیسم بر اساس آموزه های ضد دینیدر سپتامبر 1935 میلادی قوانین جدیدی در آلمان نازی مبنی بر محرومیت یهودیان از حقوق دینی تصویب کرد.در اجرای این قانون حقوق مذهبی از یهودیان آلمان سلب شدخاخام های یهودیمشاغل خود را از دست دادند و کنترل ایدئولوژیک جامعه در دستور کار فاشیسم قرار گرفت. امروز نیز اسلام ستیزی و محروم کردن مسلمانان از آزادی هایی مثل حق داشتن حجابمحرومیت از تحصیلات عالیتعطیل کردن مراکز اسلامی مسلمانان و….از مظاهر ورود خصلت های فاشیسم در لیبرال دموکراسی است.

5.فاشیسم برای اجرای مقاصد ضد بشریاز گروه های ضربتی نظیر اس اس ها در آلمان نازی و پیراهن سیاهان در ایتالیا استفاده می کرد.امروز نیز کشورهای غربی با ایجادتجهیز و حمایت مالی از گروه های تروریستی مانند داعش و القاعده و بوکوحرام و حتی نیروهای نئونازی در اوکراینهمان مسیر فاشیسم را دنبال می کنند.مضاف بر اینکه حمایت از تروریسم دولتی در اسرائیل و سکوت در مقابل ترور رهبران جنبش های ضد اشغالگری در فلسطین و لبنان نیز از نمادهای فاشیستیِ لیبرالیسم است.
 
6.فاشیسم در حوزه اقتصادی نیز طرفدار رفتارهای طبقاتی و تمرکزگرایانه بود؛ در تفکر فاشیسم سرمایه داری و سرمایه سالاری اصالت داشت و وجود طبقات متوسط و ضعیف را به منزله خطری برای سرمایه داران تلقی می شد.امروز هم هرگاه غول های صنعت و تجارت در کشورهای معتقد به لیبرالیسم از ناحیه طبقات زیردست خود احساس خطر کنند به افراطی گری و فاشیسم روی می آورند.انتخابات چند دوره اخیر در آمریکا نشان می دهد همواره کسب و کارهای تجاری و اقتصادی نقش تعیین کننده ای در به قدرت رسیدن روسای جمهور و نمایندگان کنگره داشته است.
امروز باید باور کرد که تاریخ انقضای لیبرالیسم رو به پایان بوده و این تفکر که همانند فاشیسم به دنبال تحقق دیکتاتوری جهانی استموجب اتحاد چندجانبه گرایان علیه یکجانبه گرائی و استقرار نظم جدیدی در جهان خواهد شد.